مسامحه کاری خلفای عباسی باعث شکوفایی و رشد علمی و ادبی جامعه شد !

از سال 133 هجری که حکومت جور و فساد اموی به زباله دانی تاریخ فرستاده شد کم کم راه پیشرفت و ترقی هموار شد و جامعه ی آن زمان توانست نفسی راحت بکشد . علما وادبا در همه ی زمینه ها میدان داری کردند و خودرا به بوته ی  آزمایش گذاشتند و فضا را برای بحث و گفتگو مساعد یافتند . البته این دوره خیلی طولانی نبود بلکه از آغاز دوره ی عباسی تا سال 218 هجری این روند رو به افزایش نهاد و به درجه ی اعلای خود رسید طوری که در دوره های بعد مانند آن یافت نشد و به همین دلیل بود که آن دوره را ( العصر الذهبي ) دوره ی طلایی نامیدند .

چرا خلفای عباسی دردوره ی نخست زمامداری عباسیان راهی را در پیش گرفتند که بعداً ، فضای باز و آزادی نام گرفت؟

درپی واژگونی حکومت اموی جامعه دچار تشتت و بی نظمی شدوهرآن بیم آن بود که از هم بپاشد . کشور اسلامی تا حد بی سابقه ای که درباور حاکمان نمی گنجید، گسترش یافت و کم کم این بود که سابقه ی چنین جامعه ی وسیعی را در فرهنگ وتمدن بسیط خود نداشتند . مردم از نژادها ، زبان ها و عقاید گوناگون در زیر چنبره ی حکومت اسلامی درآمده بودند . گرچه بسیاری از ایشان مسلمان شده بودند اما افکار و اندیشه های پدری خویش رانیز باخود همراه داشتند و دربرخی از موارد به سراغ آیین و عقاید پیشین خود باز می گشتند و آن ها را در قالب اسلامی می نهادند و به جامعه عرضه می کردند .

 شیعیان از این فرصت استفاده کردند و به مبارزات خود چه در حوزه ی سیاسی و چه در حوزه ی علمی شدت بخشیدند و درپی این بودند که بخت خود را بیازمایند و میدان را از رقبا بربایند . ایرانیان که وارث فرهنگ وتمدن کهن خود بودند ، حضور خود رادرهیئت حاکم تثبیت کردند وتاصدارت و وزارت پیش رفتند و مقالید امور رادر دست گرفتند . گرچه خلفای عباسی از حضورشان ناخشنود بودند اما چاره ای جز تحمل آنان نداشتند و چه زیباست سخن ابو جعفر منصور دومین خلیفه ی عباسی آن وقتی که گفت : ایرانی ها 1500 سال پادشاهی کردند و روزی به ما نیازمند نشدند اما ما چند وقتی است که حکومت را به دست گرفتیم و روزی نیست که به آن ها نیاز نداشته باشیم .

آشنایی مردم و به ویژه دانشمندان جامعه با یونانی هایی که دارای فرهنگ و تمدنی گران قیمت بودند وورود اندیشه هاو افکار فلسفی یونانی جهشی در طرز فکر ونگاه جامعه ایجاد کرد . آشنایی با هندوها وفرهنگ آنها ؛ حضور مانویان و زردشتیان در مرکز حکومت یعنی بغداد ، حضور گروه کثیر ی از مردمی که « ذمی » خوانده می شدند ، روانه شدن عده ی بسیاری از سرمایه داران از گوشه وکنار به سوی بغداد واثر گذاری بر محیط اجتماعی آن زمان و به دست گرفتن نبض اقتصادی وبازرگانی آن . وخلاصه روی آوردن شمار بسیاری از اندیشمندان و ادیبان از اطراف واکناف به بغداد برای تضارب افکار واندیشه ها و مطلع گشتن از آخرین یافته های علمی وادبی نوابغ آن روزگار در مرکز خلافت اسلامی .

همه ی موارد بالا وآنچه مذکور نیفتاد باعث شدند که حاکمان عباسی در برخورد با مردم و اندیشمندان جامعه راه احتیاط ومدارا راپیش گیرند و از سخت گیری های بیجا بپرهیزند و راه رابرای شکوفایی و پیشرفت باز نمایند . شاید این سیاست آن ها صرفا برای حفظ کیان و موجودیت خودشان اتخاذ شده باشد وشاید هم درد وغم علم ودانش داشتند . هرچه که بود، این درخت مسامحه و تساهل میوه ی مبارک ومیمونی داد و دوره ای رابه وجود آورد که به ذائقه بسیاری خوش آمد و اگرهرانسان منصفی از هر دین وآیین بخواهد دوره ای از تجربه ی موفق مسلمانان رامثال بزند لاجرم این دوره را درمثال خود خواهد آورد .

البته این حاکمان همیشه دادگر و سخاوتمند و مسامحه کار نبودند بلکه هر وقت اقتضا می کرد به خوی باطنی و سرشت خویش باز می گشتند مثل : به شهادت رساندن برخی از امامان شیعه ، قتل ناجوانمردانه ی ابو مسلم خراسانی توسط جعفر منصور ، حادثه ی واردآمدن بلا ومصیبت بر برمکیان در زمان هارون رشید ، به وجود آوردن  حادثه ی « مِحنه » در ترجیح نظریه معتزلیان مبنی بر مخلوق بودن قرآن  در زمان مأمون و سرکوبی اشعریان و شکنجه دادن آن ها .

منبع : تاریخ ادبیات عرب ، تالیف : ج .م . عبدالجلیل ، ترجمه : دکتر آذرتاش آذرنوش  ، انتشارات امیر کبیر ، تهران 1363