تجزیه و ترکیب شماره ی (12 )

12- عددتُ قومي کعدید الطیس                    إذ ذهبَ القومُ الکرامُ لیسي

واژگان : عددتُ :شمردم ، برآوردکردم . الطَیس : بسیار ، فراوان .  

عددتُ : فعل ماض ، للمتکلم وحده ، مجرّد ثلاثيّ ، صحیح ومضاعَف ( وإدغامه ممتنع بسبب السکون للثاني علی أثر اتصاله بالضمیر المتحرّک ) ، متعدّ ، مبنيّ للمعلوم ، مبنيّ علی السکون / فعلٌ وفاعله الضمیر البارز « تُ » والجملة فعلیّة ابتدائیة .

قومِ : اسم جمع ، مفرد ، مذکّر ، جامد غیر مصدر ، معرّف بالإضافة ، معرَب ، صحیح الآخر ، منصرف / مفعول به ومنصوب بفتحة مقدّرة علی ما قبل الیاء .

ي : اسم غیرمتصرف ، ضمیر متصل للنصب أو للجرّ ، للمتکلم وحده ، معرّف ، مبنيّ علی السکون / مضاف إلیه ومجرورمحلا .

کـ : حرف (في المعنی حرف تشبیه )،عامل جرّ ، مبنيّ علی الفتح .

عدید : اسم ، مفرد ، مذکّر ، جامد مصدربمعنی العدّ ، معرّف بالإضافة ، معرَب ، صحیح الآخر ، منصرف / مجرور بحرف الجرّ و « کعدید » جارّ ومجرور شبه جملة متعلّقهما فعل « عددتُ » أو مصدر محذوف تقدیره : عددت عددا کعدید الطیس .

الطیس : اسم، مفرد، مذکّر، جامدغیرمصدر( أوصفة مشبّهة ) ، معرّف، معرب ، صحیح الآخر، منصرف / مضاف إلیه ومجروربإضافة لفظیّة من إضافة المصدر إلی معموله ، أمّا في المعنی فهو مفعول به لـ « عدید » وهو في محلّ نصب .

إذ : اسم غیرمتصرف ، من الأسماء الملازمة للإضافة إلی الجملة ، نکرة ، مبنيّ علی السکون / ظرف للزمان منصوب محلا و متعلّقه « عددت »  .

ذهبَ : فعل ماض ، للغائب ، مجرّد ثلاثيّ ، صحیح وسالم ، لازم ، مبنيّ للمعلوم ، مبنيّ علی الفتح / فعلٌ وفاعله « القوم » والجملة فعلیّة مضاف إلیه مجرور محلا .

القوم : اسم جمع ، مفرد ، مذکّر ، جامد غیر مصدر ، معرّف ، معرَب ، صحیح الآخر ، منصرف / فاعل ومرفوع .

الکرام : اسم ، جمع تکسیر ومفرده کریم وهو مذکّر، مشتقّ وصفة مشبّهة من مصدر « الکرامة » معرّف ، معرَب ، صحیح الآخر ، منصرف / صفة أو نعت مرفوع بالتبعیّة من منعوته .

لیسِ : فعل ماض ،جامد ( أو ناقص في التصرف )، للغائب ، مجرّد ثلاثيّ ، معتلّ وأجوف ( لیس فیه إعلال أو فیه إعلال بالإسکان استثناء ، مبنيّ علی الکسر لوقوعه قبل الیاء / فعلٌ من الأفعال الناقصة واسمه ضمیر « هو » المستتر وجوبا علی خلاف الأصل ومرجعه المصدر المفهوم من « ذهب » وهو ذَهاب ، وإنّه من أدوات الاستثناء في المعنی .

ي : اسم غیرمتصرف ، ضمیر متصل للنصب أو للجرّ ، للمتکلم وحده ، معرّف ، مبنيّ علی السکون / خبر لیس منصوب محلا ، وفي المعنی مستثنی متّصل ایجابيّ « إلّآ إیّايَ » ومنصوب محلا علی الاستثناء والمستثنی منه « القوم » .

نکته 1: لیس : 1- جملة فعلیّة ، باعتبار لفظه فعل ویصدُق علیه أکثر أحکام الفعل لهذا ، الأغلب والأصحّ فعلیّة . 2- جملة اسمیّة باعتبار اسمه وخبره .

نکته 2 : اسم لیس ضمیر شأن می گردد در مثال های زیر :

لیس یجلس تقيّ : اسم لیس ضمیر شأن تقدیره هو ، ویجلس تقيّ : خبر جملة فعلیّة .

لیس تقيّ جالسٌ : اسم لیس ضمیر شأن تقدیره هو ، و تقيّ جالسٌ : خبر جملةاسمیّة .

تجزیه وترکیب شماره ( 11 )

11 – ومَن یَتّبع جاهداً کلَّ عَثرة        یجدها ولا یَسلم له الدهرَ صاحبُ  ( کثیّر بن عبدالرحمن )

برگردان : هرکس با تلاش در پی هرعیبی باشد ، لاجرم آنرایابد لیکن درسراسرروزگارحتی یک دوست ازوی نیزدرامان نماند .

و : حرف استئناف ( أو حرف عطف إذا نعلم ما قبله ) ، غیر عامل ، مبنيّ علی الفتح .

من : اسم شرط ، غیر متصرف ، نکرة ، مبنيّ علی السکون / مبتدأ ومرفوع محلّا والجملة اسمیّة وابتدائیة .

یتبع : فعل مضارع ، للغائب ، مزید ثلاثيّ فیه بحرفین من باب « افتعال » صحیح وسالم ، متعدّ ، مبنيّ للمعلوم ، معرب / فعل شرط ومجزوم بـ « من الشرطیة » فعل وفاعله الضنیر المستتر تقدیره « هو » ( مرجعه من ) والجملة فعلیة شرطیة  خبریة .

جاهدا : اسم ، مفرد ، مذکر ، مشتقّ ( اسم فاعل من مصدر « الجُهد » ) نکرة ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف / حال مفرد منصوب وصاحبه الضمیر المستتر « هو » في ( یتّبع ) .

کلّ : اسم ، غیر متصرف ، نکرة ( أو نکرة مخصصة ) معرب ، صحیح الآخر منصرف ، من الأسماء الملازمة للإضافة / مفعول به ومنصوب .

عثرة : اسم، مفرد، مؤنث ، جامد، مصدر ( اسم المرّة ) ، نکرة ، معرب ، صحیح الآخر، منصرف / مضاف إلیه ومجرور.

یجد : فعل مضارع ، للغائب ، مجرّد ثلاثيّ ، معتلّ ومثال ( إعلاله بالحذف ) ، متعدّ ، مبنيّ للمعلوم ، معرب / فعل جواب شرط ومجزوم وفاعله الضمیر المستتر فیه جوازا تقدیره « هو » ( مرجعه من ) والجملة فعلیّة جواب الشرط وخبر المبتدأ ومرفوع محلا .

ها : اسم غیرمتصرف ، ضمیر متصل للنصب أو للجرّ ، للغائبة ، معرّف ، مبنيّ علی السکون / مفعول به منصوب محلّا .

و : 1- حرف عطف ، غیر عامل ، مبنيّ علی الفتح . 2- حرف للحال ، غیر عامل ، مبنيّ علی الفتح .   

لا : حرف نفي ، غیر عامل ، مبنيّ علی السکون .

یسلم : فعل مضارع ، للغائب ، مجرّد ثلاثيّ ، صحیح وسالم ، لازم ، مبنيّ للمعلوم ، معرب / 1- ( إذا اعتبرنا « و » حرفَ عطف ) فعل مجزوم بالتبعیّة من المعطوف علیه ( یجدها ) والجملة في محل رفع لأنّها معطوفة علی جملة الخبر وفاعله لفظة « صاحب » . 2- (إذا اعتبرنا « و » حرفا للحال ) فعل مرفوع والجملة خبر لمبتدأ محذوف تقدیره « هو » ( ومرجعه من ) والجملة من المبتدأ والخبر جملة حالیة في محل نصب وصاحبها لفظة « من » .

لـ : حرف ،عامل جرّ ، مبنيّ علی الفتح .

ـه : اسم غیرمتصرف ، ضمیر متصل للنصب أو للجرّ ، للغائب ، معرّف ، مبنيّ علی الضمّ / مجرور بحرف جرّ و« له » : جارّ ومجرور متعلَّقهما « لا یسلم » .

الدهرَ : اسم، مفرد، مذکر ، جامدغیرمصدر ، معرّف ، معرب ، صحیح الآخر، منصرف / ظرف منصوب ومتعلّقه « لا یسلم » وتقدیره : في طول الدهر .

صاحب : اسم ، مفرد ، مذکر ، مشتقّ ( اسم فاعل من مصدر « الصحبة » ) نکرة ، معرب ، صحیح الآخر ، منصرف / فاعل مرفوع ، حذفت تنوینه للضرورة الشعریّة .

تکامل فکر سیاسی شیعه از شوری ... تا ولایت فقیه »

این کتاب از احمد کاتب می باشد . نویسنده وپژوهشگراین کتاب خود از دانش آموختگان حوزه های علمیه ی کربلا ونجف وقم می باشد . 
این کتاب به نمای زیر آراسته شده است :
پیش گفتار :
بخش اول : نظریه الهی بودن امامت اهل بیت
فصل اول : شوری ، نظریه اهل بیت
فصل دوم : از شوری تا ... حکومت موروثی ( دیدگاه کیسانیان )
فصل سوم : زمینه های تفکر امامت الهی
فصل چهارم : پایه های نظریه ی امامت
فصل پنجم : موانع رشد نظریه ی « امامت الهی »
فصل ششم : به سوی امامت اثنی عشری
بخش دوم : فرضیه وجود امام مهدی ( محمد بن الحسن العسکری )
فصل اول : ادله وجود ( امام محمد بن الحسن العسکری )  
فصل دوم : مناقشه نظریه مهدویت ( اثنا عشریه )
بخش سوم : تکامل فکر سیاسی شیعه در« عصرغیبت »
خاتمه : آینده فکر سیاسی شیعی ، شوری... وولایت امت بر خود
یافتن ( از طریق اینترنت ) وخواندن این کتاب را به دوستان سفارش می نمایم . برای این که خوانندگان ومشتاقان کتاب هایی از این دست ، بدانند که نویسنده در این کتاب به سراغ چه بحث هایی رفته است وچرا چنین بحث هایی را گزیده است ، پیشگفتار کتاب را پیش کش می نمایم .

پیشگفتار:

دیر زمانی است كه اندیشه سیاسی شیعه با نظریه (انتظار) قرین شده است، نظریه ای كه امامت و رهبری مشروع جامعه را تنها از آن (امام معصوم و امامت الهی منصوص) كه از پیش تعیین شده، منحصر می داند. قرنها است كه اكثریت قریب به اتفاق متفكرین شیعه و عموم پیروان شیعی مسلك با تمسك به این اندیشه، قدرتهای سیاسی حاكم را نفی می كردند و بدین طریق، رویه و اندیشه های خود را از تاراج آنان محفوظ می كردند، اما از سوی دیگر پیروی از این عقیده امری است كه خود موجبات انزوا و عزلت مطلق سیاسی را برای شیعیان فراهم كرده است چرا كه تحت عنوان ضرورت (معصوم بودن امام) هرگونه تحرك سیاسی كه هدف آن تحقق جامعه مذهبی بوده رو در روی مبانی مورد قبول قرار می گرفته و از پیش محكوم به شكست میشد. قرنهاست كه سردمداران نظریه (انتظار) اجرای بسیاری از احكام ضروری شرع را مانند اقامه نماز جمعه، امر بمعروف و نهی از منكر و حتی روش صحیح پرداخت خمس و زكات و غیره... را منظور به ظهور امام مفترض الطاعه كه همانا (محمد بن حسن العسكری) می دانستند. پیش از اینها فرقه دیگری از شیعه كه به (شیعه اسماعیلیه) مشهورند و قائل به امامت و سپس غیبت اسماعیل بن جعفر صادق هستند و آنان بر اساس این اندیشه قرنها در شمال افریقا دولتی بنام دولت فاطمی برپا كردند و بعدها منقرض شدند.

در كنار نظریه (انتظار) كه اختیار مطلق حكومت را تنها به (امام معصوم و مفترض الطاعه) میدهد نظریه (نیابت عامه فقیهان از سوی امام زمان) نیز از سوی برخی از متفكران شیعه ارائه شده است. بدنبال آن پیدایش نظریه معاصر (ولایت فقیه) تحركی نوین به تفكر سیاسی شیعه بخشیده است. بر این اساس بود كه جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در نیمه دوم قرن حاضر پایه گذاری شد. هر چند كه مبانی این نظریه را نیز (ضرورت عصمت امام) و (منصوص بودن) تشكیل می دهد، اما تفاوت آن دو در اینجاست كه نظریه (نیابت عام و ولایت فقیه) بر خلاف نظریه قبلی اختیارات وسیعی را برای مقام (نیابت) یا مقام (ولی فقیه) قائل می شود، اختیاراتی كه در طول قرنهای گذشته هرگز در دسترس مجتهدان قرار نبوده است.

در چهارچوب احكام شیعه، فقیه شخص معصومی به شمار نمی رود اما همین سمتِ (نیابت از معصوم) خود كافی بود تا اختیارات مطلقه معصوم، امام و پیامبر به شخص فقیه اختصاص مییابد. در این چهارچوب فقیه نه تنها حق صدور احكام و دخالت در قضا و غیره... را دارد، بلكه حتی برخی احكام ضروری نیز یكسویه در اختیار اوست. این موضوع برای من كه سالها به نظریه (ولایت فقیه) ایمانی بی چون و چرا داشتم، انگیزه ای شد تا بر مبانی فقهی و استدلالی نظریه مذكور، مروری دوباره و جستجوئی نقادانه به عمل آورم، و از این رهگذر به دستاوردهائی تازه در خصوص حدود اختیارات واقعی نهادهای قدرتِ (ولایت فقیه) و لزوم استواری آن بر شوری و اراده جمعی مردم دست یافتم.

البته پیش از انجام چنین مطالعه ای لازم بود ابتدا به تاریخ مرجعیت او هنگام (غیبت كبری) رجوع كنم. از اینرو به نخستین متون فقهی شیعه رجوع كردم تا معلوم شود كدام یك از اندیشمندان شیعی به نظریه (ولایت فقیه) گرایش داشته و چگونه در گذشته بدان عمل می شده است. در جریان این مطالعات بر من آشكار شد كه پیشینیان فقه شیعه هرگز به چنین نظریه ای قائل نبوده و یا بعبارت دیگر آنان هرگز با مفهومی بعنوان (ولایت فقیه) آشنا نبوده اند. حتی برخی از مجتهدین شناخته شده شیعی مانند: شیخ عبد الرحمن بن قبه و شیخ صدوق و علامه حلی به شدت با طرح نظریات مشابهی كه آن زمان از سوی (زیدیان) عنوان میشد مخالفت می كردند.

شیخ نراقی نخستین كسی بود كه در حدود 150 سال پیش مطالبی را در كتاب (عوائد الأیام) در این زمینه ارائه داد، اما اكثریت قریب به اتفاق معاصران ایشان و تا عصر حاضر همچنان در سایه نظریه (انتظار) فعالیت سیاسی یا تلاش برای برپائی حكومت دینی و یا حتی دخالت در امور حكومتی را تحریم می كردند چرا كه قدرت سیاسی مشروع را تنها با دو شرط (عصمت و امامت منصوص) مشروط می ساختند.

بارها برایم اتفاق افتاده بود كه با عالمانی به بحث بپردازم كه فعالیت سیاسی را تحریم می كردند. بسیار هم شنیده بودم كه كسانی از میان شخصیت های علمی این حدیث را كه «هر پرچمی كه پیش از ظهور مهدی برافرشته شود، پرچم گمراهی، و برپا دارنده آن طاغوت است» برای ردّ فعالیت سیاسی تكرار می كردند، اما من چنین می پنداشتم كه این حدیث از قوت تاریخی كافی بر خوردار نیست و در حقیقت من آن پندار منفی و انزوا طلبی را كه بر جوّ حوزه های دینی ما حاكم است و ریشه های آن با تمام ابعاد اجتماعی و فلسفه كلامی خود به اعماق تاریخ شیعه بر می گردد، به خوبی نشناخته بودم.

در اینجا بود كه از خود سؤال كردم: اگر بپذیریم كه پیدایش نظریه (ولایت فقیه) به قرنهای اخیر بر می گردد و در میان نخستین متفكران شیعه شناخته شده نبود، بس شیوه تفكر واقعی چهار نائب اصلی امام، كه به (نواب خاص) مشهورند در مورد قدرت مشروع و نامشروع سیاسی چیست؟ آیا آنان كه گویا نائب امام و دارای ارتباط تنگاتنگ با امام بودند چه میراثی برای دوران (غیبت كبری) به جای گذاشته اند؟ از اینرو تصمیم گرفتم كه به مطالعه رفتار سیاسی (نائبان چهارگانه) بپردازم و نتیجه برای من آن بود كه این چهار نفر نیز در چهارچوب نظریه (انتظار) كاملاً از فعالیت سیاسی دوری می گزیدند. آنچه بیشتر باعث شگفتی من شد شبهه هائی بود بر صحت تاریخی ادعای نیابت این چهار نفر، چرا كه متوجه شدم در آن زمان بیش از بیست نفر ادعای نیابت داشتند، اما صحت ادعای هیچ یك از آنان برای انبوه طرفداران شیعه چندان مقرون به شواهد قابل قبول نبوده است.

بنابر این سؤال اصلی برای من همچنان مطرح بود كه (امام مهدی) چه اندیشه و چه نظام سیاسی ای را در غیبت خود برای شیعیان بر جای گذاشته است؟ آیا رهنمودی كافی در این زمینه داده شده است و یا اینكه ایشان مردم را در این مسئله بلا تكلیف رها كرده اند؟ چرا ایشان هیچ كدام از روشهای متداول (مرجعیت، نیابت عامه، ولایت فقیه یا شوری) را صریحا توصیه نكرده و یا حداقل اشاره ای بدانها نداشته است؟ چرا هرگز از برپائی دولت شیعی مسلك در دوران غیبت سخنی بمیان نیاورده و تصوری از نظریه (ولایت فقیه) نداشته است؟

و بالاخره، پژوهش موضوعی (غیبت صغری) به طرح موضوع وجود واقعی وتاریخی امام مهدی (محمد بن الحسن العسكری) انجامید. برای اولین بار در زندگیم به این نتیجه رسیده بودم كه پیروان شیعه امام حسن عسكری در هنگام وفات ایشان عقیده واضح و یگانه در مورد چگونگی ادامه امامت نداشتند چرا كه امام حسن عسكری بطور ظاهر فرزند ذكوری نداشته اند. از اینروا ابهامات متعددی در پیروان امامت پدید آمده و شیعیان به بیش از چهارده فرقه و اعتقاد گرویدند، و این موضوع مرا بر این امر واداشت كه به بحث واقعی و بی طرفانه ای در موضوع ولادت و غیبت (امام دوازدهم) انجام دهم.

آنچه بیشتر باعث تعجب من شد، این احساس بود كه چگونه من علیرغم اینكه از نوجوانی در میان حوزه های دینی نجف و كربلا پرورش یافتم و همواره و بی وقفه به تبلیغ مذهب شیعه اثنا عشری پرداختم و چندین كتاب نیز در این زمینه تألیف كردم و تعداد انبوهی از كتابهای تخصص را خوانده بودم.. چگونه تا این حد با تاریخ شیعه نا آشنا هستم؟ چرا تا كنون اطلاعی از جزئیات و ابهامات تاریخ رایج در میان شیعیان قرن سوم در مورد تولد امام دوازدهم – كه در متون دست اول بخوبی منعكس است – بی اطلاع هستم. در اینجا بود كه متوجه این موضوع شدم كه در میان برنامه های درسی حوزه ها كه شامل زبان عربی، فقه، اصول، فلسفه و منطق و... است، درس تاریخ اصولاً جائی ندارد، بلی.. حتی یك واحد و یا یك ساعت نیز به تدریس تاریخ اسلامی و یا تاریخ شیعی پرداخته نمی شود.

به هر حال واقعیت این بود كه نتیجه ورود به مبحث امام مهدی با توجه به حساسیت خطیر خود، می توانست تاثیر شگرفی روی اصول پذیرفته شده اعتقادی من و یا گـروه و جامعه ای كه بدان وابسته ام، داشته باشد. اما با وجود چنین حساسیتی خود را ناگزیر دیدم كه سؤالهای مطرح شده را بی پاسخ نگذارم. از آن پس دیگر مسؤولیت دینی و امانت علمی، مرا بر آن می داشت كه بحث را تا پایان آن تجربه ادامه دهم.

در آن هنگام من در ایران بودم و از این بابت خدای را سپاس گـفتم كه امكان دسترسی به منابع دست اول پژوهشی برای من فراهم است. به اكثر كتابخانه های تهران، قم و مشهد رفتم و به كتابهای قدیمی و جدید كه در این زمینه نوشته شده بوده اند دسترسی پیدا كردم... اما هر بار ابهامات جدیدی نیز در این زمینه پدید می آمد. حتی در بسیاری از متون اندیشمندان معتبر و نخستین شیعه تصریح میكردند كه «دلالت های تاریخی كافی و قاطعی در مورد ولادت دوازدهمین امام شیعه وجود ندارد بلكه اعتقاد آنان به مسئله غیبت از طریق اجتهاد، نتیجه گـیری های فلسفی و عقلی و حتی از راه تخمین سر چشمه می گـیرد!» كه ما در متن كتاب به این متون و با ذكر مأخذ رجوع خواهیم كرد. برخی از آنان به صراحت چنین استدلال می كردند كه «ضرورت قبول وجود امام دوازدهم را از آن رو روا می دارند كه در صورت ردّ آن، مسأله استمرار امامت پس از حسن عسكری و كلّ مسئله امامت ابهام بر انگـیز خواهد بود!».

از اینرو نظریه «امامت و موروثی بودن آن» برای من مورد سؤال قرار گـرفت و نتیجه ای كه بدان دست یافتم و در طول این كتاب به انعكاس آن خواهم پرداخت، اینست كه (موروثی بودن امامت و از پیش معین بودن آن) ساخته هائی هستند كه محصول متكلمین بوده و از تفكرات شیعیان صده (قرون) نخستین هجرت و همچنین از گـفته ها و احادیث اهل بیت كاملاً بدور است، اندیشه ای كه همواره به شیوه انتخاب شورائی امام تاكید می ورزید و در ردّ شیوه های انحصار قدرت و به ارث بردن آن پیشگـام دیگـران بوده است.

بنابراین برایم مسلّم شد كه تحریم فعالیت سیاسی دوران (غیبت) در میان شیعیان نتیجه حتمی پذیرفتن نظریه (انتظار) بوده است، و انتشار این نظریه بی گـمان باعث اصلی انحطاط سیاسی شیعه و انزوای تاریخی آنان بوده است. نتیجه دیگـر آنكه نظریه دیگـری كه بطور موازی پدید آمده و به نام (مرجعیت دینی) و یا تكامل یافته آن (ولایت فقیه) به مرجعیت یا حاكم دینی مانند پیامبر یا یك امام امكان حكومت مطلق می دهد، نیز امكان مشاركت همگـانی وشورائی و بدنبال آن زمینه ایجاد نظام سیاسی متعادل را از میان می برد.

در این كتاب سعی شده است كه ابتدا اندیشه سیاسی نسل اول شیعیان و چگـونگـی پیوند آن با نظریه (شوری) را بیان كرده و سپس به نظریه (امامت مبتنی بر عصمت، احادیث منصوص و معجزات) كه مولود اندیشه های قرن دوم متكلمین شیعی بوده، پرداخته، و بالاخره دشواریهائی كه این نظریه در خلال قرنهای دوم وسوم با آن روبرو بوده و ارتباط این نظریه با فرضیه ولادت امام مهدی به بحث و بررسی گـذاشته شود.

در ادامه كتاب بحثها و دلائلی كه متكلمان و مؤرخین در باره ولادت و غیبت امام دوازدهم ارائه داده اند در سه بخش دلائل عقلی وفلسفی، دلائل تاریخی و دلائل مستند به روایتهای منقول مورد مطالعه و نقد قرار می گـیرد.

در بحثهای دیگـر این كتاب پیامدهای منفی نظریه (انتظار) و آثار زیانبار آن در مفاهیم اجتماعی و سیاسی شیعه و همانطور كوششهای متقابل بخشی از متفكران برای بیرون آمدن شیعه از بُن بست انزوا طلبی سیاسی مورد مطالعه قرار می گـیرد.

بخش پایانی كتاب به بررسی نظری آخرین مرحله تحول اندیشه سیاسی شیعه (یعنی نظریه ولایت فقیه) از جنبه های مثبت و منفی پرداخته است و جوانب مختلف نظریه (شوری) بعنوان اصلیترین و عملیترین راهكارِ اندیشه سیاسی شیعه معرّفی شده است.

 

احمد الکاتب

 

معرفی کتاب « دو قرن سکوت »

کتاب « دوقرن سکوت » یا « سرگذشت حوادث واوضاع تاریخی دردوقرن اول اسلام » نوشته ی زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب می باشد . این کتاب نخستین چاپش در سال 1330 بوده است . چاپ مورد نظر ، چاپ شانزدهم به سال 1381 می باشد که  انتشارات سخن افتخار چاپ آن را دارد .

کتاب حاضر گرچه با چاپ های نخستینش تفاوت های زیادی ازحیث کمّ وکیف دارد اما آنقدر هست که خواننده را از حوادث آن دوران آگاه کند . کتاب در 372 صفحه آراسته شده است و فهرست مندرجات آن چنین است :

الف- یادداشت ناشر .

ب- نقد مرتضی مطهری بر این کتاب !

ج- مقدمه چاپ دوم .

د- چند اعتراف از نویسنده .

1-      فرمانروایان صحرا .

2-      طوفان وریگ .

3-      آتش خاموش .

4-      زبان گمشده .

5-      درفش سیاه .

6-      درآن سوی جیحون .

7-      شهر هزار و یک شب .

8-      بانگ رستاخیز .

9-      جنگ عقاید .

10-  پایان یک شب .

یادداشت ها

منابع کتاب

فهرست اعلام .

بخشی از نگاشته های پایانی کتاب را در اینجا می آورم تا ارزش این کتاب وخواندن آن را برای تک تک ایرانیان گوشزد نمایم :

«هنوز، دویست سال تمام ازسقوط حکومت ساسانی نگذشته بود که ازحکومت عرب جز نامی نماند . سیستان و خراسان وماوراء النهر که سال ها دستخوش بی رسمی وبیدادی تازیان بود در این زمان آماده استقلال می شد . اِمارت وحکومت که مدتها مخصوص عرب بود دیگر همه جا حتی در بغداد ، بیشتر در دست ایرانیان بود . زبان ایرانی که پس از طوفان قادسیه ، « دوقرن سکوت » سنگین را تحمل کرده بود اکنون طلسم خموشی را می شکست وخود را در کام کسانی چون حنظله وبوحفص ومحمد وصیف برای سرودن جاودانی ترین نغمه های ادبیات جهان آماده می کرد . در پایان دوره ی معتصم با آن که بابک ، سردار آذربایجان ، به دار آویخته شده بود ، با آن که مازیار امیر زاده ی طبرستان به قتل آمده بود باز ققنس ایران از زیر خاکسترها سربرمی آورد.

در طی این دو قرن بر ایران چه گذشت ؟ دور نمایی از تاریخ وحوادث این دوقرن را اکنون می توان ترسیم کرد . نخست طوفانی سهمگین وخروشان برآمد که دولت ساسانی را زیر وزبر کرد . شهر ها تسخیر شد ومال ها به تاراج رفت . چندی بعدحجاج درعراق وقتیبه درخراسان ودیگرعربان درهمه جا کشتارها وبیدادهای سخت براندند . دیری برنیامد که مغلوبان ، پیکار عظیمی با فاتحان آغاز نهادند . بو مسلم ومُقنّع در خراسان ، جاویدان وبابک در آذربایجان وسپهبد خورشید ومازیاردر طبرستان به کوشش برخاستند زیرا که برای رهایی ازخواری ها وکوچک شماری های عربان ، مردم ایران جزرستاخیز چاره ای نمی دیدند . درطی این رستاخیز ، پهلوان مغلوب قد برافراشت وپشت فاتح مغرور را به خاک رسانید . تفوق ایرانیان بر عربان آشکار گشت ، حکومت وسیادت عرب رفته رفته چون « رویای شب نیمه تابستان » ( این عبارت برگرفته از درام معروف شکسپیربه همین عنوان می باشد )  دود وباد گردید . خاندان های ایرانی دوباره امتیازات کهن را به صورتی دیگر به دست آوردند ویا لا محاله این قدرت وحشمت ، طاهریان وصفّاریان را به دست افتاد وبدین گونه آنچه در آغاز یک طوفان بر باد رفته بود در « پایان یک شب » که در وحشت وسکوت ، دو قرن هول انگیز گذشت ، دوباره تا حدّی به سامان وقرار خویش بازآمد . »

معرفی کتاب « مزرعه ی حیوانات »

 این کتاب با نام « Animal Farm » نوشته ی جورج اورول « George orwell » می باشد . خانم نرگس حیدری منجیلی آن را به پارسی برگردانده است . برگردان این کتاب 128 صفحه دارد وچاپ دوم وسال چاپ 1389 وانتشارات اردی بهشت آن را منتشر کرده است .

 کتاب در یک مقدمه وده فصل آراسته شده است . مقدمه کتاب چنین است :

« این کتاب ، داستان حیوانات مزرعه ای است که برای رهایی از اسارت و بردگی ورسیدن به استقلال ، علیه انسان ها شورش می کنند وخودشان اداره ی مزرعه را عهده دار می شوند . آنها بعد از مدتی متوجه می شوند که وضعیت آنها نسبت به قبل نه تنها بهتر نشده ، بلکه در بعضی موارد بدتر هم شده است . حیوانات برای رسیدن به خودکفایی هر کاری که ازدستشان برمی آید ، انجام می دهند اما سرانجام به حقیقت تلخی می رسند که پایان حکایت شورش آنهاست . »

خواندن این کتاب را به همه ی دوستان سفارش می کنم .