درمفردات راغب زیرنام«عجم»آمده است:العُجمةُ خلافُ الإبانة والعجمُ خلافُ العرب ، والعَجميّ منسوبٌ إلیهم ، والأعجمُ مَن في لسانه عُجمةٌ عربیّآ کان أو غیرَ عربيٍّ اعتبارا بقلّة فهمِهم عن العَجم والأعجميّ منسوبٌ إلیه ، قال : ( ولو نزّلناهُ علی بعض الآعجمین ) علی حذف الیاءات ، قال : ( ولو جعلناهُ قرآنا أعجمیّآ لَقالوا لولا فُصِّلتْ آیاتُه أأعجميٌّ وعربیٌّ – یُلحِدون إلیه أعجميٌّ ) .

برگردان : عُجمه مقابل به وضوح سخن گفتن است وعَجم مقابل عرب است ، وعجمیّ منسوب به عجم است ، وأعجَم کسی است که در زبانش گنگی وابهام باشد عرب باشد یا غیر عرب با در نظر گرفتن کم فهمیشان که از واژه ی عجم فهمیده می شود ، وأعجمیّ منسوب به أعجم است ، خداوند فرمود : (واگر آن را بر یکی از اعجمی ها نازل می کردیم ) با حذف یاء ها ، خداوند فرمود : ( واگر قرآن را أعجمی قرار می دادیم حتما می گفتند چرا آیاتش به روشنی بیان نشده است ؟ آیا کتاب اعجمی وپیامبر عربی ؟ به او نسبت می دهند اعجمی است ) .

برداشت :

1-  واژه ی « عجم » در قرآن به کارنرفته است .

2- واژه ی « أعجميّ » سه بار در قرآن به کار رفته است .

3- واژه ی « أعجمین » یک با ردر قرآن به کار رفته است . 

4 - عجم اسم است وبرای نامگذاری گروهی که زبان ونژاد وآیینش با عرب متفاوت است به کار می رفت لیکن أعجم صفت است وبر هر کس وهر گروه دلالت داردعرب باشد یا غیر عرب . بنابراین عجم یعنی غیر عرب که در آغاز مراد از این واژه ایرانیان بوده اند وبه مرور این واژه توسعه یافت وبر غیر ایرانیان نیز اطلاق شد . اما أعجم کسی است که نتواند به روشنی وشیوایی سخن بگوید چه عرب باشد وچه غیر عرب .

5-مرادعرب از این واژه که به ایرانیان نسبت می دادنداین بود که ایرانیان نمی فهمند وگنگ ولال هستند واین واژه وقتی از دهان عرب بیرون می جهید قصد ومرادش توهین به ایرانیان بود . اما معدودی از علمای عرب که با انصاف هستند می گویند : ایرانیان عجم هستند چون نمی توانند به شیوایی عرب به عربی سخن بگویند ووقتی به عربی سخن می گویند نمی توانند روان ورسا حرف بزنند !! خوب این یک امر طبیعی ومنطقی است که یک ایرانی نتواند مثل عرب به عربی فصیح سخن بگوید ، این که عیب ایرانی نیست ، همانطور که یک عرب نمی تواند به روانی وخوبی ایرانی به پارسی سخن بگوید . اگر یک ایرانی بتواند مثل عرب سخن بگوید ومثل او بنویسد همچون روزبه پسر دادبه یا همان ابن مقفّع و دیگرایرانیان فرزانه ، آن وقت جای عرب کجاست ؟ تازه عرب نوشتن نثر فنی عربی را از این روزبه پسر دادبه فراگرفت وتا آن وقت نوشتن نثر فنی را نشناخته بود !

6 - قرآن می گوید : اگر ما قرآن را بر یک اعجمی نازل می کردیم ...         

1- ولو جعلناهُ قرآنا أعجمیّآ لَقالوا لولا فُصِّلتْ آیاتُه أأعجميٌّ وعربیٌّ ( فصلت « 41 » : 44 )

2-یُلحِدون إلیه أعجميٌّ ( نحل « 16 » : 103 )

وروشن است که مراد قرآن از اعجمی یک عرب با این صفت است نه یک ایرانی ؛ چون درهیچ جای قرآن از ایران وایرانی ودین وآیینشان سخنی به میان نیامده است . پس اگر از این واژه سبک مغزی فهمیده شود متوجه عرب است نه ایرانی !

7-از شرح راغب درباره ی عجم فهمیده می شود (والأعجمُ مَن في لسانه عُجمةٌ عربیّآ کان أو غیرَ عربيٍّ اعتبارا بقلّة فهمِهم عن العَجم )  که عرب در ذهن خودش در باره ی واژه ی عجم ومصادیقش نفهمی طرف را اراده دارد واگر عرب عالمانه چنین نسبتی به ایرانیان داده است بدا به حالش واگر جاهلانه چنین نسبتی به ایرانیان داده است باز هم بدا به حالش !