آیا حضرت علی در جنگ صفین فرموده است : من قرآن ناطقم ؟
نقل است که چون در جنگ صفین کار بر معاویه وسپاهیانش سخت آمد وبیم شکست در اندرونشان رخنه کرد ، چاره ای اندیشیدند وبا کمک عمرو عاص قرآن ها بر سر نیزه کردند تا بتوانند از این راه سپاه عراق را وادار به آتش بس نمایند وچنین هم شد ؛ لیکن حضرت علی چون خود را در یک گام مانده به پیروزی دید نخواست این بخت پیش آمده را از دست بدهد ؛ پس به سپاهیانش دستور داد که : بزنید این قرآن ها را که نشانه ی فریب ونیرنگند ؛ چون حضرت با مخالفت یارانش مواجه شد فرمود : بزنید این قرآن ها را که قرآن ناطق منم .
پرسش این است که آیا واقعا حضرت علی در آن روز خود را « قرآن ناطق »نامید ؟ برای پاسخ به این پرسش باید به سخنان آن حضرت در نهج البلاغه سری زد تا ببینیم که داستان چگونه است ؟
در نهج البلاغه ریشه ی « نطق » با شاخه های گوناگونش 50 بار به کار رفته است ؛ که در زیر می آید :
1- نَطَق : 4 بار ( خ 7 ، خ 84 ، خ 154 )
2- نطقوا : 2 بار ( خ 154 ، ک 78 )
3- نطقت : 2 بار ( خ 91 )
4- نطقتُ : 1 بار ( خ 37 )
5- نُطِّقت : 1 بار ( خ 165 )
6- أنطَقَ : 1 بار ( خ 44 )
7- أنطقَک : 1 بار ( ق 411 )
8- استنطَقوا : 1 بار (خ 221 )
9- یَنطقُ : 4 بار ( خ 125 ، خ 133 ، خ 192 ، ق 301 )
10- لا ینطق : 2 بار ( خ 109، خ 125 )
11- لن ینطق : 1 بار ( خ 158 )
12- یَنطقون : 1 بار ( خ 221 )
13- تَنطق : 1 بار ( خ 151 )
14- تَنطقون : 1 بار ( خ 133 )
15- استنطِقوه : 1 بار ( خ 158 )
16- نطاقه : 1 بار ( ق 17 )
17- النطق : 3 بار ( خ 221، خ 233 )
18- نطق : 3 بار ( خ 149 ، خ 153 ، خ 182 )
19- نطقَه : 1 بار ( خ 109 )
20- نطقَها : 1 بار ( خ 191 )
21- المَنطق : 2 بار ( خ 91 ، خ 149 )
22- منطقٍ : 1 بار ( خ 72 )
23- مَنطقک : 1 بار ( ک 31 )
24- مَنطقِه : 1 بار ( خ 109 )
25- مَنطقهم : 3 بار (خ 147، خ 193 ، خ 239 )
26- مَنطقي : 1 بار ( خ 139 )
27- ناطقٌ : 4 بار (خ 133 ، خ 147 ، خ 169 ، خ 183 )
28- ناطقاً : 1 بار ( خ 100 )
29- ناطقَها : 1 بار ( خ 191 )
30- ناطقة : 2 بار ( خ 91 ، خ 108 )
ما دراین کوتاه سخن نمی توانیم همه ی بندهایی را که واژگان بالا درآن ها به کار رفته اند ؛ بیاوریم لیکن برای روشن شدن موضوع بحث بندهایی را که واژه ی « ناطق » در آن به کار رفته است را می آوریم :
1- خطبه ی 91 : « فصارَ کلُّ ما خلقَ حُجّةً له ودلیلاً علیه ، وإن کانَ خلقاً صامتاً ، فحُجّتُه بالتدبیر ناطقةٌ » آنچه آفریده است حجت ودلیلی بر وجود هستند ؛ هرچند به ظاهر مخلوقی خاموشند ولی دلیلی گویا بر تدبیر ذات پاک او می باشند .
2- خطبه ی 100 : « وأنّ محمداً عبدُه و رسولُه ، أرسَلَه بأمره صادعاً ، وبِذکرِه ناطقاً » ومحمد بنده وفرستاده ی اوست ، او را برای اجرای اوامرش ، وبیان ذات وصفاتش فرستاد .
3- خطبه ی 108 : « ما لي أراکم أشباحاً بلا أرواحٍ ، ... وسامعةً صَمّاءَ ، وناطقةً بَکماءَ » چرا شما را پیکرهایی بی روح می بینم ؟ شنوندگانی کر وسخن گویانی گنگ !
4- خطبه ی 133 : « وکتابُ اللهِ بینَ أظهُرِکم ناطقٌ لا یَعیا لسانُه ... » وکتاب خدا درمیان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حق گویی خسته نمی شود ... .
5- خطبه ی 147 : « فهوَ بینَهم شاهدٌ صادقٌ ، وصامتٌ ناطقٌ » بنابراین ، آن ( منظور دین ) درمیان آنان گواهی است صادق ، وساکتی است سخنگو .
6- خطبه ی 169 : « إنّ اللهَ بعثَ رسولاً هادیاً بکتابٍ ناطقٍ وأمرٍ قائمٍ » خداوند پیامبری راهنما ، با کتابی گویا ودستوری استوار بر انگیخت .
7- خطبه ی 183 : « فالقرآنُ آمرٌ زاجرٌ ، وصامتٌ ناطقٌ ، حجةُ الله علی خَلقه » پس قرآن فرماندهنده ای است بازدارنده ، ساکتی است گویا ، وحجت خداوند است بر مخلوقش .
8- خطبه ی 191 : « ولا تَرفعوا مَن رفعته الدنیا ، ولا تَشیموا بارقَها ، ولا تَسمعوا ناطقَها » وآن که دنیا عزتش داده ارجمندش مخوانید ! زرق وبرق دنیا توجه شما را جلب نکند وبه سخن آن کس که ترغیب به دنیا می کند گوش فرا مدهید .
برداشت :
1- در خطبه ی 91 ، تمام پدیده های هستی ناطق معرفی می شوند .
2- در خطبه ی 100 ، پیامبر ؛ ناطق معرفی می شود .
3- در خطبه ی 108 ، حضرت علی مخاطبان خودش را ؛ ناطق گنگ معرفی می کند .
4- در خطبه 133 ، قرآن ، کتاب ناطق معرفی می شود .
5- در خطبه ی 147 ، دین ، ناطق معرفی می شود .
6- در خطبه ی 169 ، کتاب ( یعنی قرآن ) ؛ ناطق معرفی می شود .
7- در خطبه ی 183 ، قرآن ؛ ناطق معرفی می شود .
8- در خطبه ی 191 ، شخص دعوت کننده به زرق وبرق دنیا ؛ ناطق معرفی می شود .
9- حضرت علی در سه سخن از سخنان بالا خود قرآن را ، ناطق می شمارد وحجت خدا بر مخلوقش ؛ پس چگونه است که حضرتش با این وضوح ورسایی در باره ی قرآن سخن می گوید وذکری از خود به میان نمی آورد لیکن عده ای این سخنان را ندید می گیرند واز ایشان نقل می کنند که « من قرآن ناطق هستم » .
10- اگر دوستی در جایی با اسنادی معتبر، یافته است که حضرت علی چنین سخن گفته است ، ما را نیز به لطف خود بنوازد وآگاهمان کند تا آن چه درست است گفته آید .
11- آیا نسبت دادن سخنانی از این دست به حضرت علی ستمی نا بخشودنی نیست ؟!